سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل احمق در دهانش و دهان حکیم در دلش است . [امام عسکری علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :166
بازدید دیروز :0
کل بازدید :48855
تعداد کل یاداشته ها : 370
103/9/7
4:33 ع
موسیقی

برخی برای خود بزرگ جلوه‏دادن، تُندخو و عبوس بوده و خشن با مردم برخورد می‏کنند،
و گروهی بداخلاق و عصبانی هستند. 
بد زبان و تندخو و بدرفتارند، 
متکبّر و دارای خشونت می‏باشند، 
اینها نمی‏توانند در دل‏های مردم نفوذ کنند، و دوستان و خویشاوندان را در روابط اجتماعی خشنود نگهدارند.
در اسلام خوشروئی و فروتنی و تبسّم بر لب داشتن و شوخی‏های با نمک کردن، از ارزش‏های ارزنده اخلاقی است.
رسول گرامی اسلام‏ صلی الله علیه وآله وسلم متواضع، خوشرو و فروتن بود، به گونه‏ای که همه را جذب می‏کرد و در عمق جان دوستان نفوذ داشت، 
درباره آن بزرگ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نوشتند:
اِنَّهُ کانَ کَثیرُ التَّبَسُّم وَ کانَ اَفْکَهُ النَّاسُ
(همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم زیاد تبسّم بر لب داشت و از همه بیشتر مزاح و شوخی نمکین می‏کرد.) [1] .
رسول گرامی اسلام‏ صلی الله علیه وآله وسلم خود فرمود:
اِنّی لَاَمْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاَّ حَقّاً
(همانا من از همه بیشتر شوخی می‏کنم، امّا جز حق چیزی نمی‏گویم.)
حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام نیز شوخی نمکین داشت،
و همواره تبسّم بر لب داشته، خوشرو و متواضع بود،
در سلام سبقت می‏گرفت.
تا آنجا که متکبّران غرورزده به امام علی‏ علیه السلام ایراد می‏گرفتند، 
که چرا شوخی می‏کند،
و با مردم فروتن است،
و تبسّم بر لب دارد، 
و به همین جهت برخی از خود بزرگ بین‏ها، که مردم را تحقیر می‏کردند و می‏گفتند:
علی برای خلافت، مناسب نیست.
روزی سلمان فارسی به حضرت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام گفت:
هذا ما اَخَّرَکَ اِلَی الرّابِعَة
(اخلاق نیکو و شوخی های تو باعث شد که بی‏خردان شما را در رتبه چهارم خلافت قرار دهند.)
و می‏گفتند:
لَوْلا دُعابَتُهُ لَکانَ اَوْلَی النَّاسُ بِالْخِلافَة 
(اگر شوخی های علی نبود، از همه سزاوارتر به خلافت بود.)
چون جاهلان غرورزده فکر می‏کردند، یک مدیر سیاسی باید متکبّر و خودخواه و خشن باشد تا مردم از او ترسیده، اطاعت کنند.
همین جَوْسازی‏ها را عمروعاص در شام برضدِّ امام علی‏ علیه السلام داشت که در خطبه 84 نهج‏البلاغه حضرت پاسخ او را می‏دهد:
عَجَبا لَاِبْنِ النَّابِغَةِ! یَزْعُمُ لِاَهْلِ الشَّامِ اَنَّ فِیَّ دُعابَةً، وَ اَنّی اِمْرَؤٌ تِلْعابَةٌ اُعافِسُ وَ أُمارِسُ لَقَدْ قالَ باطِلاً وَ نَطَقَ اثِماً... أمَّا وَ اللَّهِ لََیمْنَعُنی مِنَ اللَّعْبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ 
(شگفتا، پسر آن زن نابغه، در میان مردم شام رواج می‏دهد که من اهل شوخی بوده با سخنان خنده‏آور مردم را سرگرم کرده‏ام، حرفی به باطل گفته و سخنی به گناه انتشار داده است.
سوگند به خدا همانا مرا یاد مرگ از شوخی کردن و سرگرمی‏های بیهوده باز می‏دارد) [2] .

پی نوشت ها: 
[1] جامع السّعادات. 
[2] خطبه 1:84 و 4 نهج‏البلاغه معجم‏